
1. ذهن منطقی، ذهن احساسی و سوارکار و فیل
نویسندگان تغییر را به دو نیروی درونی تشبیه میکنند: «سوارکار» (عقل) و «فیل» (احساس). سوارکار جهت میدهد، اما این فیل است که قدرت حرکت دارد. اگر هر دو همراستا نباشند، تغییر ممکن نیست. مدیریت همزمان عقل و احساس، کلید کنترل تغییر است.
2. مسیر تغییر را روشن کن
وقتی افراد ندانند به کجا باید بروند، سردرگم میشوند. باید مسیر را با شفافیت کامل مشخص کرد. هدف واضح و دستورالعمل روشن، مانع از انفعال و بیتصمیمی میشود. حتی قدمهای کوچک هم باید جهتدار باشند.
3. انگیزه با احساسات شروع میشود
منطق مردم را راهنمایی میکند، اما این احساس است که آنها را به حرکت وامیدارد. داستانگویی، مثالهای الهامبخش و تصویرسازی احساسی ابزارهایی برای درگیر کردن دلها هستند. اگر دل را به دست بیاوری، تغییر آغاز میشود.
4. الگوهای موفق را تکرار کن
به جای تمرکز روی شکستها، به دنبال استثناهای موفق باش. بررسی کنید که کجاها و چگونه تغییر درست عمل کرده است. همان الگوها را بزرگنمایی کرده و تکرار کنید. موفقیتهای کوچک، پایهی تحولات بزرگ هستند.
5. محیط را طوری طراحی کن که کمک کند
محیط نقش بزرگی در پایداری تغییر دارد. تغییر باید آسان، در دسترس و بدون اصطکاک باشد. گاهی کوچکترین اصلاح در محیط، بیشترین تأثیر را در رفتار دارد. طراح محیط باش، نه قربانی آن.
6. قدمهای کوچک، نتایج بزرگ
افراد در برابر تغییرات عظیم مقاومت میکنند، اما تغییرات کوچک را راحتتر میپذیرند. با برداشتن قدمهای ابتدایی ساده، ترس و شک کاهش مییابد. این موفقیتهای کوچک اعتماد به نفس را افزایش میدهند و حرکت را ادامهدار میکنند.
7. هویت را هدف قرار بده
بهجای تمرکز صرف بر رفتار، باید به هویت افراد توجه کرد. مردم وقتی تغییری را میپذیرند که با تصویر ذهنیشان از خودشان هماهنگ باشد. سوال اصلی این است: "میخواهی چه کسی باشی؟" نه فقط "چه کاری میخواهی انجام بدهی؟"
8. انرژی تغییر را حفظ کن
شروع تغییر مهم است، اما حفظ آن مهمتر است. باید پیروزیهای کوچک را جشن گرفت و انگیزه را زنده نگه داشت. همچنین حمایت اجتماعی و بازخورد مثبت در مسیر حفظ انرژی تغییر حیاتی است. تغییر، یک رویداد نیست؛ یک فرآیند است.
:: بازدید از این مطلب : 7
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0